اعتماد: ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا
دیروز گفتم مسابقه تقدیر و تشکر از مذاکرهکنندههای هستهای راه افتاده؟ نقاره زن کم بود، از میمند هم آوردند. در روز ملی فرهنگ پهلوانی، پیراهن پهلوانی تن ظریف کردند و او را پهلوان ظریف خواندند. دانشگاه تهران عقب نیفتد؟ سریع یک دکترای افتخاری جور کنید و تقدیم استاد کنید. روزنامهها دست بجنبانند و سریع یک قلم زرین اهدا کنند... نه به وقتی که ما به نخبگانمان کم محلی میکردیم و آزارشان میدادیم و اذیتشان میکردیم و پاش میافتاد میکشتیمشان، نه به حالا که مجال نمیدهیم تیم هستهای به کار و بار روزانهشان برسند. این بندگان خدا از وین که آمدهاند، دو ساعت نشده که یکجا بنشینند.
از منشیهایشان بپرسید میگویند کارتابلها امضا نشده روی میزشان مانده و جلساتشان نیمهتمام رها شده تا وقت کنند تمامش کنند.از خانوادههایشان بپرسید لابد شاکیاند که بعد از وین یک شب هم دل سیر پدر بچههایشان را ندیدهاند و خانه اقوام به شبنشینی نرفتهاند.یعنی نرسیدهاند که بروند. تا میآیند دو کلمه حرف بزنند یکی پیدا میشود که کادویی، تندیسی، سردیسی، بازوبندی، عنوانی، مدرکی چیزی بدهد. آنقدر میدهند که... که شور را از مزه ببرند. یکی ساعت خریده بود، رفقایش آنقدر ساعت پرسیدند که یک کاری کردند... درز بگیرم عرضم را. این توافق هستهای خیلی مهم است، این مذاکرهکنندهها هم خیلی عزیزند، اما با آنها کاری نکنیم که انگار آخر کارشان رسیده و فقط باید زینتالمجلس بشوند.
این دیپلماتها، به خدا حیف است که زینتالمجلس شوند و به جای کار و بارشان راه به راه این طرف و آن طرف بروند برای مجلسگردانی. کاش خود وزیر یا خود صالحی یا خود رییسجمهور یک تشکر عمومی از همه میکردند و این راه تازه بازشده را از همین جا میبستند و میگفتند این سنت تعارف و تشریفات را همین جا تعطیل کنیم. قدردانی خوب است اما نه آنقدر که مسابقه راه بیفتد و از شهرداری فشم تا فدراسیون پهلوانی از هم سبقت بگیرند برای ستایش از پهلوانان واقعی. اجازه بدهید که این بزرگان به کار و بار اصلیشان برسند و بارهای هشت سال زمینمانده را بردارند و کارهای هشت سال تعطیل شده را به جریان اندازند. ترس من روزنامهنگار این است که آنقدر تعارفات و تشریفات زیاد شود که اصل قضیه پنهان بماند. بعد هم به نظرم ذوقزدگی در برابر قصه هستهای وجهه خوبی برای ما نخواهد داشت. این اتفاق بزرگی است که غائله هستهای تمام شده اما نه آنقدر که بیجنبهبازی دربیاوریم و به تن دیپلماتمان پیراهن پهلوانی بپوشانیم. حتی اگر ذوق کردهایم مصلحت حکم میکند ذوقمان را قدری پنهان کنیم و در دام تعارفات و تشریفات زاید نیفتیم. قدیمیها مثل خوبی میزدند که
ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا. در اینجا هم خوب است که به این شیوه مرضیه قدیمی عمل کنیم و بر مبلغ افزاییم. مبلغ؟ یعنی کار کنیم و کشورمان را از جان و دل خدمت کنیم. ظریف هم اینطوری راضیتر است به خدا وگرنه عنقریب ظریف و صالحی زوجی میشوند که باید در شوهای مختلف حاضر شوند و خاطره بگویند و مجلس گرم کنند.
جام جم : گزارشی از وقایع یک بحران پیامک باز!
خبر: عضو کمیسیون اجتماعی مجلس گفت: سازمانهای امدادی آمادگی لازم برای مقابله با بحران را ندارند.
یکی از مسئولان یکی از سازمان های امدادی خواب است که گوشی تلفن همراهش زنگ می خورد. مسئول موردنظر خواب آلوده گوشی را جواب می دهد.
مسئول: بله؟
ـ سلام... چرا من هرچی پیامک می زنم، توجه نمی کنید؟ دارم میام ها...
مسئول: کجا میای مرد حسابی؟ پس تو بودی هی پیامک می زدی دارم میام، حاضر باش... دارم میام، حاضر باش؟ خجالت بکش... زنم پیامک هات رو خوند و کلی باهام دعوا کرد که این کیه می خواد بیاد، تازه قبلش هم می گه آمادگی داری بیام؟ بعد هم قهر کرد رفت خونه مادرش اینا... تو حیا نمی کنی؟
ـ خب آخه دفعه قبل که بدون هماهنگی و آمادگی با شما اومدم خیلی ناراحت شدین... گفتم این دفعه با آمادگی و هماهنگی بیام...
مسئول: مرد حسابی اصلا تو کی هستی که این همه واسه اومدنت توقع ایجاد شرایط لازم رو داری؟ الان مدیران بزرگ ترین شرکت های نفتی و خودرویی و رستوران های زنجیره ای دنیا رفتن تو صف زنبیل گذاشتن بیان تو مملکت کار کنن... اون وقت تو هی ناز می کنی واسه اومدنت...
ـ اصلا حالا که جنبه هماهنگی واسه آمدن منو ندارین بی هماهنگی میام...
مسئول: تو کی هستی حالا؟
ـ بحران! خداحافظ... بوق... بوق... بوق...
مسئول: چی؟ این خود بحران بود یعنی؟ الو... قطع نکنی عزیزدلم... ما سال هاست آرزو داریم تو رو یه جوری مدیریت کنیم... حالا که خودت اومدی نرو... من اشتباه کردم... عذرخواهی می کنم... نخیر! قطع کرد... آخه بحران هم این قدر حساس!
آمار پنهان کشته ـ مرده های خودرویی!
معاون پلیس راهور گفت: به ازای هر ده خودرو در ایران شش نفر کشته می شود. که البته ناگفته پیداست در این آمار، کشته ـ مرده هایی که به هنگام دورـ دور کرد خودروهای مدل بالا، هلاک یک نظر دیدن این ماشین های چندمیلیاردی می شوند، محاسبه نشده است!
باز هم کلاس بدحجاب دیر شد!
یکی از روزنامه های کشور هم نوشت: با طرح مجلس، بدحجاب ها به کلاس می روند؛ البته این طرح از نظر بار آموزشی و فرهنگ سازی بسیار خوب است، ولی ممکن است عده ای سودجو هم بهانه به دست بگیرند و بگویند: بفرمایین! ما که از اول هم می گفتیم بی حجابی کلاس دارد!
که البته در صورت اجرای این طرح، کسانی که مرتب رفوزه می شوند و در این کلاس ها درجا می زنند هم براحتی در جامعه قابل تشخیص هستند!
اندر کرامات آقای پادشاه!
پادشاه عربستان برای تعطیلات به همراه یکهزار همراه وارد فرانسه شد. دولت فرانسه هم در شهری که ایشان تشریف برده تعطیلات، حالت امنیتی فوق العاده اعلام و بخش هایی از ساحل آن شهر را برای استفاده عموم مسدود کرد. این هم از عجایب دنیاست که برای تعطیلات یک نفر، هزاران نفر سر کارند!
داماد رفته گل بچینه!
جراید از مهریه عجیب یک زن نوشتند که به اجرا گذاشته شده و عبارت است از 5/1 تن گل مریم! این خبر را چاپ کردیم تا اگر این روزها نگهبان های محترم پارک های سطح شهر دیدند مردی بسرعت در حال چیدن گل های پارک و فرار کردن است، زیاد دنبالش ندوند و برایش سوت نزنند... زیرا در حال جور کردن مهریه است! در همین حال هر وقت کسی با منزل ایشان تماس می گیرد و سراغ آقا داماد سابق را می گیرد، این طور جواب می شنود که: داماد رفته گل بچینه!
قانون: پشت صحنه رسوایی ده نمکی
تصویربرداری «رسوایی 2» آغاز شد. (بانی فیلم)
مسعود ده نمکی، کارگردان بسیاری از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ما، برخلاف تصور عموم، فردی بسیار عاطفی و احساساتی است. شما نگاه کنید او حتی وقتی فیلمی میسازد، آن قدر با تولید خودش همذات پنداری میکند و به آن دل میبندد که دلش نمیآید رهایش کند؛ اخراجیهای یک، دو، سه و حالا رسوایی یک و دو. در ادامه نخستین سکانس این فیلم سینمایی را بدون اطلاع از فیلمنامه آن آوردهام.
خارجی- روز- جبهه
امین حیایی با تیپ جاهلی در کنار اکبر عبدی با لباس زنانه و لهجه آذری پشت خاکریز ایستادهاند. به هم نگاه میکنند. امین حیایی سینهاش را جلو و پشتش را عقبتر از حد معمول میدهد و در حالیکه کجخند میزند به عبدی میگوید:
- خیلی مخلصیم.
عبدی ابتدا لبش را میگزد که یعنی «ایششش» و سپس جواب میدهد:
- (دیگر گفتن ندارد که کلا با لهجه آذری حرف میزند) خودتو با من چیکار داری؟
در همین لحظه الناز شاکردوست با تیپی خاص که نشان دهنده معلوم الحال بودن کاراکتری که بازیاش میکند . است وارد میشود. خیلی شیطانی و بلاطور به سمت این دو میخندد. حیایی چشمانش از حدقه در میآید و کجتر میشود.
حیایی: مادرجون، به نظرت این دختره اینجا چیکار میکونه؟
عبدی: خیجالت ام خوب چیزیه. مادرجون باباته. وای خالا جان!
حیایی: جان؟
عبدی: بادامجان. (بینیاش را میگیرد) میثل اینکه خیلی هیجان زده شدی؟
حیایی: والا دست خودم نیست. یه وقتایی ذوق زده میشم.
عبدی: واه واه واه (رویش را میگیرد و چشمانش را خمار میکند).
شاکردوست نزدیک این دو میآید.
شاکردوست: چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنی عمو؟
حیایی: با منی؟
شاکردوست: آره گلابی با توام.
حیایی: وای به من گفت گلابی. نوکرتم آبجی.
شاکردوست: ما نوکر به تعداد داریم. شوما خودتو ناراحت نکن.
عبدی: وای خالاجان!
شاکردوست: (اخم میکند و بینیاش را میگیرد) این چه بوی گندیه؟
حیایی: نوکرتم، فک کنم یه سره شدم.
ناگهان بهنوش بختیاری از آنجا رد میشود. دیالوگی ندارد. کمی بامزه بازی درمیآورد و از تصویر خارج میشود.
- کات!
مسعود ده نمکی: اِ! کی کات داد؟
محمدرضا شریفی نیا: من بودم مسعود جون.
ده نمکی: برا چی؟ همه داشتن درست کارشونو میکردن که.
شریفی نیا: شما یه لحظه بیا این ور.
ده نمکی: حاجی مشکل چیه؟
شریفی نیا: مسعود جون مگه قرار نبود ما یعنی شما، رسوایی 2 رو بسازی؟
ده نمکی: خب دارم میسازم دیگه.
شریفی نیا: بابا اینکه عین اخراجیهاس.
ده نمکی: مگه فرق داره؟
شریفی نیا: مسعود جان معلومه که فرق داره.
ده نمکی: خوب شدهها. بامزهاس. همه بچهها پشت صحنه پخش زمین شدن.
شریفی نیا: ای وای! باز جایی ترکید؟
ده نمکی: نه بابا، سر اون صحنه بوگنده، از خنده پهن شدن.
شریفی نیا: والا نمیدونم، خودت میدونی.
دوباره صحنه برپا میشود.
ده نمکی: صدا، نور، حرکت.
یک ماشین وانت طور از دور میآید. سیدجواد هاشمی، ارژنگ امیرفضلی، برزو ارجمند، سپند امیرسلیمانی و یکسری بازیگر دیگر که شبیه همینها هستند پشت وانت طور نشستهاند. همه دست و گاهی سینه میزنند و شعری درباره کنسرو لوبیا میخوانند.
امضا: چرت نویس
کیهان: آژانس
گفت: مگر قرار نبود توافق سازمان انرژی اتمی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی محرمانه باقی بماند و جزئیات آن فاش نشود؟
گفتم: این قید با صراحت از سوی آقای دکتر صالحی و آمانو مطرح و بر آن تاکید شده بود.
گفت: پس چرا آمانو، دبیرکل آژانس از سوی مجلس سنا احضار شده است تا مفاد این توافق را که به «نقشه راه» معروف است برای سناتورهای آمریکایی فاش کرده و تشریح کند؟!
گفتم: خب! از اول هم معلوم بود که آژانس قابل اعتماد نیست و نه فقط همراه حریف بلکه نقش برده آمریکا را برعهده دارد.
گفت: ولی آمانو با صراحت قول داده بود که متن و تمامی جزئیات این سند محرمانه باقی بماند!
گفتم: از دروغگویی پرسیدند آیا در تمام عمر خود یک حرف راست زدهای؟ گفت؛ از شما چه پنهان که اگر بگویم آری، یک دروغ دیگر گفتهام!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد